Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-06@23:59:12 GMT

خیری خانم، اوستاکار بونکرساز خانه‌دار

تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۴۱۷۶۴

خیری خانم، اوستاکار بونکرساز خانه‌دار

خبرگزاری فارس-همدان: کارگاهِ شلوغ پلوغی بود با هزار و یک ابزار و دستگاه‌های کوچک و بزرگ، قدم از قدم که بر می‌داشتی باید حسابی حواست جمع می‌بود اصلا جای سوزن انداختن نبود به در و دیوار هم رحم نکرده و بغل به بغل هم وسیله آویخته بودند.

با زحمت خود را دیوار به دیوار دستگاهی بلند قد جا دادم و تا جا داشت دور و اطرافم را ورانداز کردم، انصافا کار با این دم و دستگاه‌ها مرد مردان می‌خواست.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

چیزی بیشتر از قوای جسمانی، انگار باید خیلی اوستاکار باشی تا سکان این ابزارآلات را دست بگیری.

جدای از سر و روی کارگاه، بوی پر شده در محیط هم بوی آهن بود و جوش فلزات، دم و بازدم آدم تا ته سینه آغشته به آهن می‌شد و تا زیر زبان طعم آهن می‌دوید این تصویر داخلی کارگاه بود. جلوی در انگار بازار داغ مشتری به پا بود و از کجا تا کجا صف، ماشین‌های سنگین و سبک و قطعات ریز و درشت زخمی چیده شده و در نوبت‌ بودند.

اما در تیرراس نگاهم کنار همان دستگاه بلندقد سبزرنگ بیخ کارگاه، خانمی مشغول کار بود، با روسری گره زده زیر چانه‌ و مانتوی بلند و چادر محکم بسته شده دور کمرش،  تند و تیز جوش می‌زد و ورق برش می‌داد و یک عالمه کار دیگری که اصطلاح و نامش را نمی‌دانم زیر دستش این سو و آن سو می‌شد.

انگشت حیرت بر دهانم ماند و لب گزیدم بعد خیره خیره چند دقیقه حرکات دست و ابزارهای پیچ و تاب خورده در دستش را نظاره‌گر شدم، کارگاهی مردانه و کاری مردانه و سنگین حتی ماشین‌های غول پیکر جلوی در کجا و خانمی با ظرافت‌های مادرانه کجا؟

آنچه دیدم با آنچه باور داشتم مغایر بود، کار سخت و مردانه بونکرسازی برای زنی میانسال با دیده‌ها و شنیده‌هایم نمی‌خواند، حال و احوالم خلاصه شده بود در مثال معروف «به چشم دیدن و به دل باور نکردن».

شگفتی‌های وصله شده به ثانیه و دقیقه‌ام را با خانم شاغل در کارگاه در میان گذاشتم، او هم مابین سر و صدای تا فلک رسیده دم و دستگاهش بلند بلند خندید و گفت «تعجب چرا دخترجان؟ کار، کار است توی خانه و بیرون خانه فرقی ندارد؛ من هم اینجا مشغولم».

حدس‌تان درست است، این خانم میانسال دوش به دوش همسرش در کارگاه بونکرسازی، به نوسازی و تعمیرات بونکر مشغول است ساد‌ه‌تر بگویم از بام تا شام با همان چادر گره شده دور کمرش با آهن آلات و ورق‌های سبک و سنگین کلنجار می‌رود و احتمالا چندین و چند مانع برای منصرف کردنش کارگر نیفتاده است.

 خانم مراغی، اوستاکار شاهنجرینی 

خانم مراغی کماکان مشغول کار بود، یک سر حواسش با من و حواس دیگرش جفت کار بود، گاه گاهی هم به ساعت زهوار دررفته و ترک برداشته بالای سر نگاهی می‌انداخت؛ به گمانم قول و قرار تحویل کار داشت و عنقریب مشتری می‌آمد.

پاپی‌اش نشدم تا کار مشتری را تمام کند و با صبر و حوصله پاسخگوی اوج و فرود ساخته و پرداخته ذهنم باشد. این پا و آن پا کردم و به زمان متوسل شدم تا آخر قرعه گپ‌وگفتمان به ساعت یک ظهر افتاد.

بالاخره «خیری مراغی» بونکرساز معروف شاهنجرینی کمر راست کرد و دست از کار کشید، بعد یک دست به پهلو گرفت و دست دیگر را بشقاب سرش کرد و حوالی کارگاه را دید زد و گفت «بگو دخترجان، بگو ببینم چی می‌خواهی».

من از خدا خواسته گفتم «همه چیز، از اول و آخر کارتان بگویید از اول ِاول‌ها»، خانم مراغی با مهربانی خندید و گفت «چه طوری یعنی؟ خیلی سواد ندارم و حرف زدن آنچنانی بلد نیستم»، گفتم «شما فقط تعریف کن.»

او هم دستی به موهای تاب‌دار حنا بستهِ زیر روسری‌اش کشید و گره زیر چانه‌اش را مرتب کرد و نشسته گفت «خب... اولش وام بود و شروع کار در روستای شاهنجرین، حول و حوش ۱۸ سال پیش وقتی کارخانه سیمان رزن راه افتاد من و شوهرم آمدیم شاهنجرین و کارگاه زدیم.

چون کار و بار ما با سیمان و کارخانه سیمان سری از هم سوا دارد، اصلا کارخانه رونق کار ماست، آمدیم پی کار و ۱۵ میلیونی وام گرفتیم و کارگاه راه انداختیم. کنار هم مشغول شدیم، واقعا کنار هم کار کردیم و من خیلی زود کار را یاد گرفتم و الان هم خدا را شکر چند ساله اینجا شناخته شدیم و از راه دور و نزدیک مشتری داریم.

مشتری‌ها پروپاقرص که ثابت هستند و برای کار نوسازی و تعمیرات بونکر، کمپرسور و لوازم یدکی به ما سر می‌زنند، وظیفه ما هم تحویل کار خوب به مشتری است، از کار و کیفیت نمی‌زنیم. رونق کارمان هم زبانزد شده، از نوسازی بونکرهای ۲۴ تنی گرفته تا تعمیرات ماشین‌های سنگین خلاصه اوستاکار شدم.»

بونکرسازی همراه با خانه‌داری، باغداری و بچه‌داری

راست می‌گفت، اوستاکار بود و کارکشته انگار نه انگار زن است پا به پا و شانه به شانه‌ی‌ همسرش در کارگاه کار کرده و از پس حساب و کتاب پیچیده اعداد و ارقام با دو کلاس نهضتی برآمده و حالا اوستا شده و به همین نام صدایش می‌زنند.

اوستا مراغی صحبتش گُل انداخت بود و با همان لحن زیبای مادرانه و صدای مهربانه سوال نپرسیده دوباره گفت «جانم برات بگه دخترجان، کار سخته هر کاری سختی‌ دارد. کار ما هم سخت بوده و هست ولی من علاقه داشتم و پای این کار ایستادم، کنار کارهای خانه و باغداری و بچه‌داری کم نیاوردم.

با همین بونکرسازی ۲ دختر و ۲ پسر بزرگ کردیم و سر و سامان دادیم الان هم هر دو پسرها جوشکار شدند و شغل خودمان را دست گرفتند، این یعنی برکت با توکل بر خدا این شغل به خانه و زندگی‌مان برکت داده.»

دستش را روی زانوهایم که چسبیده به زانویش بود گذاشت تا مدد شوم و بلند شود. نگاهم قفل شده به ناخن‌های از بیخ گرفته و خط و خال‌های سیاه و دست درشتش، هنوز بلند شده نشده دستم را گذاشتم روی دست زبر و پرقدرتش.

پر از غرور بود همان دستانی که هیچ ردی از دست زنانه با ظرافت‌های معمول را نداشت، پر از استقامت بود و می‌شود و می‌توانم. اوستا مراغی کاردرست بود و چرخ بر هم زده و چرخ رزق و روزی خانواده‌اش را با دستانی از جنس مردانه چرخانده.

با مکث و تعریف و تمجیدم از جا بلند شد و گوشی ترک‌خورده‌اش را با زور و زحمت باز و تماس‌های آمده و رفته را چک کرد، عقربه‌ها در تعقیب و گریز بودند اما هنوز مشتری نیامده و اوستا باید منتظرش می‌ماند.

وام و ضامنی که گیر فلک نمی‌آید

فرصت را غنیمت شمردم و باز کلامی شدم، هرچند هر بار که سوال می‌پرسیدم یک عالمه با کلمات بازی می‌کردم تا ساده و روان بدون تدبیر و اندیشیدن و واژه‌های قلنبه و سلمبهِ جلسات تکراری مسئولانه از دل بگویم تا به دلش بنشیند.

انگار موفق شده و قاپ دلش را ربوده بودم، اول کلام را که می‌گفتم خودش تا فرح‌زاد می‌رفت و جوابِ سوال نیمه و نصفه‌ام را می‌داد، این بار بنا شد اوستامراغی از زخم‌ها و مشکلاتش بگوید «مابین کار خصوصا وقت جوشکاری زیر بونکر که محافظ نداریم چشم‌ها اذیت می‌شوند آنقدر که از شب تا خود صبح اشک می‌ریزم ولی آرام نمی‌شود، یکی دو روزی طول می‌کشد تا سوزش و درد چشمم ساکت شود.کمردرد و دست درد هم قاطی کار است.

البته کار همین است آسیب و زخم دارد، بالا و پایین و گرانی بازار دارد اما شغل داشتن و درآمد داشتن می‌ارزد، با وجود مشکلات خیلی هم شاکر خداییم. خب اگر سرمایه بیشتر داشتیم کارگاه را توسعه می‌دادیم و ۱۰، ۱۵ نفر نان می‌خوردند، خودمان کمتر کار می‌کردیم. اما حلال این بزرگ شدن کارگاه فقط وام است و ضامن که گیر فلک نمی‌آید.»

اوستامراغی در انتظار وام است و در آرزوی توسعه کارگاه خانوادگی‌شان، اینجای قصه حتما و قطعا حمایت لازم است و نگاه پرمهر مسئول. می‌دانید کار حاضر، اوستا حاضر و کارگاه حاضر پس با اندک همتی کار کارستان می‌شود، خانم مراغی آرزویش برآورده و ۱۰ خانوار دیگر شغل‌دار می‌شوند.

این کار برای من شد

از همه چیز گفتیم و شنیدیم جز از حال دل اوستا؛ خانم مراغی تب و تاب خانه و وعده ناهاری را دارد اما هر طور شده باید از حال دلش بپرسم. صدایش زدم و او با همان لحن محبت‌آمیز جانمی روانه کلامم کرد، نوبت من است؛ در جوابش سراغ احوال دلش را گرفتم.

اوستا مراغی باز هم خندید و گفت «حالِ دلم با این شغل خوب خوب است، کاری هم به حرف و حدیث مردم روستا  و دوست و آشنا ندارم، با سن و سال ۵۵ شاید کمی بیشتر با انرژی کار می‌کنم و حالا حالاها سر پا هستم.

خیلی‌ها گفتند این کار به درد من نمی‌خورد ولی دلم به کار کردن بود و شد؛ همه زنان بدانند کار نشد ندارد فقط باید پای علاقه وسط باشد و تلاش، بقیه کارها خودبه‌خود درست می‌شود، نترسید و کم نیاورید کار نشد ندارد.» حق با اوستا بود، کار نشد ندارد.

پایان پیام/89033/

منبع: فارس

کلیدواژه: کار زنانه اشتغال روستایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۴۱۷۶۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سارق میلیاردی طلاجات در باقرشهر دستگیر شد

فرمانده انتظامی شهرستان ری از دستگیری سارق حرفه‌ای کارگاه طلاجات به ارزش ۸ میلیارد در باقرشهر خبر داد و گفت: در تحقیقات مشخص شد که سارق در کارگاه مشغول به کار بوده و چندی بعد از آنجا اخراج شده است. - اخبار استانها -

سرهنگ محمدقاسم طرهانی در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم در ری، با اشاره به دستگیری سارق حرفه‌ای طلا در ری اظهار داشت: در پی وقوع یک فقره سرقت از کارگاه استحصال طلا در محدوده باقرشهر به ارزش 8 میلیارد ریال پیگیری موضوع سریعاً در دستور کار عوامل عملیات کلانتری باقرشهر قرار گرفت.

 وی افزود: مأموران کلانتری در نخستین گام با بهره‌گیری از شیوه‌های کشف نوین جرم و استفاده از بانک اطلاعاتی مجرمان هویت سارق شناسایی کردند و مشخص شد مدتی قبل سارق در کارگاه مشغول به کار بوده است و چندی بعد از آنجا اخراج شده است.

 فرمانده انتظامی شهرستان ری در ادامه گفت: عوامل کلانتری در گام بعدی با روش‌های علمی و بررسی‌های تخصصی موفق شدند مخفیگاه سارق را در محدوده یکی از روستاهای باقرشهر شناسایی و پس از انجام هماهنگی‌های قضائی روز گذشته به مخفیگاه وی اعزام و طی یک عملیات ضربتی سارق را دستگیر و اموال مسروقه را کشف و به مقر پلیس منتقل کردند.

سارق گوشواره‌های طلای دختربچه‌های اصفهانی دستگیر شد  سرهنگ طرهانی در پایان با اشاره به اعتراف متهم به بزه ارتکابی خاطرنشان کرد: پس از انجام تحقیقات اولیه متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی و بررسی دیگر ابعاد پرونده به پلیس آگاهی شهرستان منتقل شد.

انتهای پیام/.

دیگر خبرها

  • واکنش علی مطهری به نوازنده دف زن در مراسم سالگرد پدر
  • سارق میلیاردی طلاجات در باقرشهر دستگیر شد
  • واکنش مطهری به ماجرای دختـر دف‌زن | خانم‌های مجلس به لاک غلیظش معترض بودنـد!
  • واکنش علی مطهری به ماجرای خانم دف‌زن در مراسم شهید مطهری/بدون مشورت با من این خانم را با یک آقا جایگزین کردند /خانم‌های معترض از او دلجویی کردند
  • خانه معلم، مدرسه کودکان کار
  • پلمب کارگاه غیرمجاز تولید فلافل غیربهداشتی در مهرشهر
  • قرارگیری ۳۴۶ کارگاه در طرح طبقه‌بندی مشاغل در کرمانشاه
  • کارگاه یک روزه جوانی جمعیت برگزار می شود
  • افتتاح ۹۰۹ کارگاه اشتغالزایی در سیستان و بلوچستان
  • قصه زهره و نوش‌آفرین خانم و نخستین مدرسه دخترانه طرشت | مکتب‌خانه‌های طرشت را زنان مدیریت می‌کردند